مقالات و تحقیقات

بهروز نقویان شماره تماس 09126949476 ایمیل bnaghavian@ymail.com

مقالات و تحقیقات

بهروز نقویان شماره تماس 09126949476 ایمیل bnaghavian@ymail.com

رموز مدیریت

ضرب المثلی هست که می گوید اگریک پزشک اشتباه کند٬ تنها یک نفرازبین می رود واگریک خلبان اشتباه کند٬ دست کم 200 نفر.٬امااگریک اقتصاددان و مدیراشتباه کند٬ یک ملت ازبین می رود.

سال هاست که درکشورمان شاهد سو ٕمدیریتیم. سوء مدیریت مدیرانی که بدون لحاظ معیارهای علمی و تجربیٕ٬ وتنها به صرف تعهد و درمواردی حتی رابطه و ریاکاری٬ سازمانها ومؤسسات بزرگ وکوچک سیاسی٬ اقتصادی وفرهنگی را دراختیارگرفته اند و حاصل کار٬ وضعی است که اکنون دراغلب بخش ها شاهد آنیم. اوضاع چنان بی قاعده است که دیگرکمترکسی امیدواربه اصلاح این وضع است. همه چیز دایره واربه دورتسلسل افتاده است وافسردگی ناشی ازنومیدی به آینده٬ رو به فزونی نهاده. زمان آن رسیده که صریح و شفاف از پیامدهای روش هایی که مدیران ناکارآمد دراداره اموربه کارمی گیرند بنویسیم٬ وبا تتبع وتفکردراین موارد به جست وجوی راه های تعالی بیندیشیم.

اشتباه٬آنگاه ارتقاء:

پیتردراکر٬ پدردانش« مدیریت نوین» می گوید:« کسی که شایسته تراست٬ اشتباهات بیشتری را مرتکب می شود.٬چون می کوشد کارهای جدید بیشتری انجام دهد. من هرگزبه فردی که مرتکب اشتباهاتی نشده مقام بالاتری نمی دهم.٬مبادا که درآن مقام بالاتراشتباه بزرگی انجام دهد.»

الحمدالله این مسئله درمورد ایران صدق نمیکند وما درکشورمان کم نداریم مدیرانی راکه اشتباه بزرگ می کنند وازصدقهٴسراین کارنامهٴدرخشان٬ پشت سرهم ارتقاء می یابند.

ژاپن٬ژاپن است:

مهمترین عواملی که ژاپن را به صورت یک کشوردرجه یک درآورده کدامند؟ ترقی درصنعت روبات وتوسعه و گسترش آن٬ افزایش روزافزون هزینه های تحقیقات ٬ توسعه٬ میزان قابل ملاحظهٴپس اندازملی ﴿مردم معمولا"20درصد درآمد خود را پس اندازمی کنند﴾٬اطمینان کامل ازبازارداخلی و کیفیت بالای نیروی کارژاپنی٬ توجه بفرمائید!« کیفیت بالای نیروی کار» کافی است یک لحظه وفقط یک لحظه به کیفیت نیروی کاردرکشورخودمان بیاندیشید تاببینید چرا ما یک کشوردرجهٴیک نیستیم. تازه٬ گمان نمی کنم کسی منکراین نکتهٴمهم باشد که نیروی کارماهراندکی هم که وجود دارد با سو ٕمدیریت مدیران ناشایست نابود می شود.

پاسخ شما چیست؟

ازسه مدیرپرسیدند٬ دارید چه کارمی کنید؟

اولی گفت:« کارمندی.»

دومی گفت:« باید زندگی مان را بچرخانیم و نان شب بچه هایمان را دربیاوریم.»

سومی گفت:« عاشق این کارم و دارم سرزمینم را می سازم.»

اولی نماد یک فرد « کارآ»٬ دومی « اثربخش» و سومی نماد یک فرد « موفق» است!

فاجعه بی اعتمادی: 

اعتماد چیزبسیارخوبی است. محیطی که درآن مدیرو کارمند وارباب رجوع به یکدیگراعتماد دارند٬ پراست ازشورو اشتیاق و خلاقیت و هم افزایی. بدا به روزمحیطی که اعتماد درآنجا خدشه دارمی شود. نابودی اعتماد یعنی تبدیل یک زمین حاصلخیزو با طراوت به زمینی سوخته که تا مدتها درآن نمی توان شاهد رویش گلهای سرخ امید و اعتماد و بهروزی و اثربخشی بود.

«فعال بودن» به تنهایی کافی نیست:    

آدم پرتلاشی بود و نمی توانست مدام یک جا بنشیند.ازهرکه دربارهٴاومی پرسیدی٬می گفت«آدم فعالی است!»

اما بازده کارش پایین بود.بیشتروانمود می کرد که کارمی کند. درکارش نه خلاقیت دیده می شد ونه کیفیت. هرمسئولیتی هم گرفت٬ درجا زد.٬ درواقع جایگیری اش خوب بود وهرجا نقطهٴکوری بود٬ درآن جای می گرفت! سازمانهای ماهم که شکرخدا٬ ازاین نقطه ها فراوان دارد.

مصیبت فاصله:

ازجملهٴبزرگترین آفت های سازمانی٬وجود شکاف معنوی درروابط مدیران واعضای سازمان است. درسطح کلان٬ این شکاف منجربه جدایی حکومت و مردم می شود و ناخود آگاه٬ با سست شدن ارتباط متکی براعتماد واعتقاد٬ امکان راهبری و مدیریت ازمدیران جامعه سلب می شود.

رازانتصاب مدیران:

نقل می کنند که:« یک روزآقای بهشتی برای انتخاب مدیرصدا وسیما داشت اظهارنظرمی کرد ومقابل اسم نامزدان علامت می گذاشت. دیدند مقابل نام کسی که علیه ایشان تعابیری داشت و تند می گفت٬ علامت مثبت گذاشت. علت را که پرسیدند گفت:« آقای فلانی٬ ممکن است که بهشتی مسأله داشته باشد٬ اما مدیرلایقی است!» و بعد نتیجه گرفت :« ما اگرازابتدا این گونه مدیران را انتخاب می کردیم٬ تا به حال بسیاری ازآرمان های انقلاب محقق شده بود.»

قانون پنج انگشتی:

«پنج انگشت دست هیچکدام مثل هم نیستند:یکی کوچک است٬ دیگری بزرگ.٬ یکی بلند٬ یکی کوتاه٬آن یکی قوی٬ این یکی ضعیف.٬ اما همهٴآنها درکنارهم که باشند٬ می توانند هرکاری را انجام بدهند.»

دکتر«ادوارد دی بنو» قانون پنج انگشت را این چنین بیان می کند: انگشت شصت نماد «اثربخشی»است.٬ انگشت اول﴿نشانه﴾ نماد جهت مثبت وسازندگی.٬ انگشت دوم﴿میانی﴾ که بزرگترین انگشت است٬ نماد احترام متقابل ومهمترین اصل است.٬ انگشت سوم٬ نماد«خود سازی» وانگشت کوچک نماد« مشارکت» است. دکتر «دی بنو» معتقد است با کاربرد این پنج اصل٬ افراد سازمان به افرادی مثبت تبدیل می شوند.

تجاوزدرمذاکره:

از24اصلی که برای قدرتمند بودن مدیران٬ تدوین شده است٬ یک اصل ازهمه جالبتراست:اصلی که توصیه می کند مدیر با گذاشتن وسایل شخصی اش درروی میزمذاکره٬ به حریم طرف مقابل تجاوزکند.

بلوغ کارکنان و نوع مدیریت:

درهرسازمان کارکنان به دو دسته بالغ و نابالغ تقسیم می شوند: آنان که بالغند درکارشان مهارت دارند و مایلند مسئولیت بیشتری داشته باشند ورفتارشان خود تنظیم است.٬ وآنان  که نابالغ  و کم مهارتند وطبعا"مسئولیت گریز٬رفتارشان مستلزم نظارت بالادست است. ازسوی دیگرمدیریت و رهبری برکارکنان یک سازمان هم٬رابطهٴمستقیمی با بلوغ کارکنان دارد.مثلا"اگرکارکنان بالغ باشند٬ مدیریت« مشارکتی» است.٬ برای کارکنانی که انگیزه دارند اما توانایی ندارند٬ مدیریت« آمرانه توأم با رابطه مداری» و برای کارکنان کم مهارت ونابالغ٬ مدیریت« استبدادی و کاملا"آمرانه!» مناسبترین سبک مدیریت است. گناهش گردن« هرسی» و« بلانچارد»!

مدیررا ازدست خطش بشناسید!

تا حالا چقدربه دست خط مدیران دقت کرده اید. به تحقیق و تجربه معلوم شده است که نوع خط هرمدیربیانگرنحوه و رفتارسازمانی اوست.خط خوب بی تردید نمادی است ازآرامش درونی٬ اعتماد به نفس٬ خوشفکری و توانایی پذیرش افکارخوب دریک تعامل سازمانی. مدیران خوش خط قادرند با حاشیه نویسی نامه ها و دستوراتی که درقالب خط زیبایشان صادرمی کنند٬اقتدارو شایستگی خود را به رخ بکشند.

نصیحت سقراط به مدیران امروز ومدیران آینده:

 این نصیحت را ازسقراط بخوانید که یک روزی حتما" به دردتان می خورد:« پنج چیزمردم﴿دراینجامدیران﴾را تباه می کند: فریب دوستان و همکاران٬ ازعلم و صاحبان علم روی گردانیدن٬ تحقیردیگران٬ غرور و ازپس هوای نفس رفتن.»

تابو:

«مدیر» و مقام« مدیریت» معمولا"تابواست.٬ اگرتابو نباشد٬ دست کم الگوست. کارکنان سازمان گرایش عجیبی به پیروی ازرفتار٬ گفتارو حتی خط مدیردارند: سیگاری که می کشد٬ سری که به علامت احوالپرسی تکان می دهد٬ لبخند دیپلماتیکی که می زند٬ شوخ طبعی٬ نحوهٴپوشش٬ راه رفتن٬ نشستن٬ حرف زدن٬ رعایت نظم و مقررات و حتی لمپنیسم رفتاری و گفتاری اش.٬ بیچاره کارکنانی که مدیرانی بی نظم٬ شلخته٬ عبوس٬ بدپوش و لمپن دارند.

حاجی! ازآن راه به مکه نمی رسی!

مدیرجوانی برای تشویق مدیربا تجربهٴزیردستش٬ می خواست برنامهٴ«تشرف به حج» راترتیب بدهد. هرکاری کرد٬ نشد. یک روزگفت ناگزیریم ازطریق فلانی که یهودی تازه مسلمانی است و برای تشرف بعضی ها٬ سرمایه گذاری می کند و به هزینهٴاو٬ آقایان می توانند درمکه و مدینه اقامت کنند٬ اقدام کنیم. مدیربا تجربه بی درنگ و صریح  گفت:« جناب مدیر! ازآن راه به مکه نمی رسند٬ به جاهای دیگرچرا؟»

«تعارض» همیشه منفی نیست:

«تعارض» تا مدتها پدیده ای زیانمند شمرده می شد٬ اما امروزه تعامل گرایان معتقدند تعارض به عنوان نیرویی مثبت قادراست برکارکرد سازمان مؤثرافتد. مدیریت اثربخش می تواند ازروشهایی برای برطرف کردن یا حل تعارض و حتی ایجاد تعارض درسطح قابل قبول بهره ببرد!

حل مسأله٬ ایجاد اهداف مشترک٬ گسترش منابع٬ تأکید برنقاط مشترک٬ مصالحه و رفتارآمرانه  ازجمله روش های مدیریتی تعارض هستند.

مدیریت قدیم و ندیمی:

عمربن عبدالعزیزازهیأتی که ازاطراف مملکت آمده بود٬ پرسید:« نمایندگان ما با شما چگونه رفتارمی کنند؟» گفتند:« یاامیرالمؤمنین! وقتی چشمه پاکیزه باشد٬ آب جوی ها گوارا خواهد بود.»

مدیریت ایرانی﴿1+9999﴾:

براساس مطالعات درمیان هرده هزارنفر٬ یک مدیرخلاق پیدا می شود. درکشورما 9999 نفردیگرمی کوشند آن مدیرخلاق را با شکست مواجه کنند.

مدیریت آمرانه:

تا کنون سبک های مختلف مدیریت شناخته شده است: آمرانه٬ بوروکراتیک٬ دیپلماتیک ﴿که سعی می کند نظرات خودش رااعمال کند به نوعی که همه راهم راضی کند﴾٬ مشارکتی ورها ولجام گسیخته. براساس بررسی های کارشناسان بیش از 95 درصد مدیران ایرانی ﴿ازهر124مدیر122مدیر﴾٬ مدیریت آمرانه دارند.

ساختن یک کشور:

ما ایرانی ها عموما" تقلید روبنایی می کنیم تا زیربنایی٬ آن هم ازنوع افراطی اش! مثل همین« مُد»! دربارهٴ

تجدد هم فقط به ظواهرآن توجه کرده ایم تا تحولات زیربنایی آن٬ که لازمهٴتجدد هرکشوری است.

به نمونهٴژاپن دقت کنید! پس ازجنگ جهانی دوم به مردم گفته شد برای ساختن کشورهمه باید 12ساعت کارکنند و حقوق همان 8 ساعت معمول را بگیرند.

به دردتان می خورد:

امام محمد غزالی نقل می کند که ازحاتم پرسیدند:« سبب چیست که ما نمی یابیم آنچه را که دیگران یافتند؟» گفت:« ازآن سبب که پنج چیزازما فوت شده است: استاد ناصح٬ یارموافق٬ جهد دایم٬ کسب حلال و زمانهٴسازگار!»

همهٴ ما مدیریم:

ازحضرت پیامبراکرم﴿ص﴾ نقل است که می فرمایند٬« هریک ازشما مثل یک چوپان مسؤولید٬ و ازشما نسبت به سرنوشت دیگران بازخواست می شود.»

معلوم می شود همهٴما به نوعی مدیریم. حدیث دیگری ازرسول اهمیت مدیریت درجامعه را کاملا"آشکارمی سازد: نقل است که می فرمایند:« من ازفقرامتم بیمناک نیستم٬ ازسوء تدبیرآنان بیمناکم.»

ملاحظه فرمودید؟ گمان می کنم معما کم کم دارد حل می شود....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.